تهدید عمر به آتشزدن خانه فاطمه (روایت طبری)در روایتی محمد بن جریر طبری نقل میکند که عمر تهدید به آتش زدن خانه فاطمه (سلاماللهعلیها) کرده است. عبدالرحمن دمشقیه، نویسنده معاصر وهّابی، در مقالهای به این روایت اشکالاتی وارد میکند که در این مقاله به بررسی این اشکالات میپردازیم. در این بررسی مشخص شد سند روایت کاملاً صحیح است و اشکالات عبدالرحمن دمشقیه همگی بیاساس و نشاندهنده عدم توجه و دقت او است. فهرست مندرجات۲ - اصل روایت ۳ - بررسی سند روایت ۳.۱ - محمد بن حمید ۳.۱.۱ - توثیق مزی ۳.۱.۲ - توثیق البانی ۳.۱.۳ - تضعیف نسائی و جوزجانی ۳.۱.۴ - حجیت حدیث راوی مختلف فیه ۳.۱.۴.۱ - سخن ابنحجر ۳.۱.۴.۲ - سخن زرکشی ۳.۱.۴.۳ - سخن هیثمی ۳.۱.۴.۴ - سخن ابنقطان ۳.۱.۴.۵ - سخن ملاعلی قاری ۳.۱.۴.۶ - سخن مناوی ۳.۱.۴.۷ - سخن نووی ۳.۱.۴.۸ - سخن زیلعی ۳.۱.۴.۹ - سخن البانی ۳.۲ - جریر بن عبدالحمید ۳.۳ - مغیرة بن مِقْسَم ۳.۴ - زیاد بن کُلَیب ۳.۵ - شبهه انقطاع سند ۴ - نتیجهگیری ۵ - پانویس ۶ - منبع ۱ - طرح شبههعبدالرحمن دمشقیه، نویسنده معاصر وهّابی، در مقالهاش با عنوان «قصة حرق عمر رضی الله عنه لبیت فاطمة رضی الله عنها» که در سایت «فیصل نور» آمده، درباره روایت محمد بن جریر طبری و تهدید عمر برای آتش زدن خانه فاطمه (سلاماللهعلیها) مینویسد: ۲ - «حدثنا ابنحمید قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب قال اتی عمر منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لاحرقن علیکم او لتخرجن الی البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فاخذوه» فی الروایة آفات وعلل منها: جریر بن حازم وهو صدوق یهم وقد اختلط کما صرح به ابوداود والبخاری فی التاریخ الکبیر (۲/۲۲۳۴). المغیرة وهو ابنالمقسم. ثقة الا انه کان یرسل فی احادیثه لا سیما عن ابراهیم. ذکره الحافظ ابنحجر فی المرتبة الثالثة من المدلسین وهی المرتبة التی لا یقبل فیها حدیث الراوی الا اذا صرح بالسماع. عمر، به طرف منزل علی (علیهالسّلام) که طلحه و زبیر و گروهی از مهاجریان نیز در آن بودند آمد و گفت: به خدا سوگند! برای بیعت با ابوبکر بیایید و گر نه خانه را به آتش میکشم. زبیر شمشیر به دست بیرون آمد؛ ولی ناگهان بر زمین افتاد و شمشیر از دستش افتاد، به وی حمله ور شدند و او را دستگیر کردند. در این روایت آفتهایی است که یکی از آنها وجود جریر بن حازم است؛ اگرچه وی راستگو است؛ ولی گاهی دچار وهم و اشتباه شده و درست و نادرست را آن چنانکه ابوداوود گفته است بهم میآمیخته است. دومین آفت مغیرة بن مقسم است که ثقه است؛ ولی احادیث او مرسل است. ابنحجر او را در مرتبه سوم از مدلسین که روایاتشان پذیرفتنی نیست، قرار داده است؛ مگر این که تصریح به شنیدن کرده باشد. اشکالات دیگری نیز مطرح شده است؛ از جمله گفتهاند: سند روایت «تاریخ طبری» در ابتدا و انتها، دو اشکال دارد؛ زیرا نخستین راوی آن یعنی ابنحمید، متهم به دروغپردازی است و آخرین راوی نیز خود شاهد آن ماجرا نبوده و با واسطه روایت میکند؛ لذا روایت هم ساختگی است و هم منقطع. ۲ - اصل روایتحدثنا ابنحُمَیْدٍ قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زِیَادِ بن کُلَیْبٍ قال اتی عمر بن الخطاب منزل علی وفیه طلحة والزبیر ورجال من المهاجرین فقال والله لاحرقن علیکم او لتخرجن الی البیعة فخرج علیه الزبیر مصلتا بالسیف فعثر فسقط السیف من یده فوثبوا علیه فاخذوه. عمر بن خطاب به خانه علی آمد در حالی که گروهی از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. به آنان گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش میکشم؛ مگر اینکه برای بیعت بیرون بیایید. زبیر از خانه بیرون آمد درحالی که شمشیر کشیده بود، ناگهان پای او لغزید و شمشیر از دستش افتاد، در این موقع دیگران هجوم آوردند و شمشیر را از دست او گرفتند. ۳ - بررسی سند روایتدر سند روایت افراد متعددی هستند که در ادامه به بررسی وثاقت آنها میپردازیم. ۳.۱ - محمد بن حمیدذهبی درباره او مینویسد: محمد بن حمید. ابنحیان العلامة الحافظ الکبیر ابوعبدالله الرازی مولده فی حدود الستین ومئة قال ابوزرعة من فاته محمد بن حمید یحتاج ان ینزل فی عشرة آلاف حدیث. وقال عبدالله بن احمد سمعت ابییقول لا یزال بالری علم ما دام محمد بن حمید حیا. وقال ابوقریش الحافظ قلت لمحمد بن یحیی ما تقول فی محمد بن حمید فقال الا ترانی احدث عنه. وقال ابوقریش وکنت فی مجلس محمد بن اسحاق الصاغانی فقال حدثنا ابنحمید فقلت تحدث عنه فقال ومالی لا احدث عنه وقد حدث عنه احمد ویحیی بن معین. علاّمه و حافظ بزرگ محمد بن حمید که ولادتش در حدود سال ۱۶۰هـ بوده است، ابوزرعه درباره او گفته است: کسی که محمد بن حمید را درک نکرده باشد، ده هزار حدیث را از دست داده است. عبدالله بن احمد بن حنبل میگوید: از پدرم شنیدم که میگفت: تا زمانیکه محمد بن حمید در شهر ری زنده بود، علم ودانش پایدار بود. ابوقریش محمد بن جمعه بن خلف میگوید: به محمد بن یحیی گفتم: درباره محمد بن حمید چه میگوئی؟ گفت: مگر نمیبینی از او حدیث نقل میکنم، سپس گفت: در مجلس محمد بن اسحاق بودم، دیدم از محمد بن حمید روایت نقل میکند، گفتم: از محمد بن حمید حدیث روایت میکنی؟ گفت: چرا من از وی حدیث نقل نکنم، وحال آنکه احمد حنبل و یحیی بن معین از وی حدیث روایت کردهاند. [۳]
ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۵۰۳، تحقیق:الارناؤوط، العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.
۳.۱.۱ - توثیق مزیمزی در تهذیب الکمال در ترجمه وی مینویسد: وَقَال ابوبکر بن ابیخیثمة: سئل یحیی بن مَعِین عن محمد بن حمید الرازی فقال: ثقة. لیس به باس، رازی کیس. وَقَال علی بن الحسین بن الجنید الرازی: سمعت یحیی ابنمَعِین یقول: ابنحمید ثقة، وهذه الاحادیث التی یحدث بها لیس هو من قبله، انما هو من قبل الشیوخ الذین یحدث عنهم. وَقَال ابوالعباس بن سَعِید: سمعت جعفر بن ابیعثمان الطیالسی یقول: ابنحمید ثقة، کتب عنه یحیی وروی عنه من یقول فیه هو اکبر منهم..... از یحیی بن معین درباره او سؤال شد؛ در پاسخ گفت: مورد اطمینان است و ایرادی در او نیست، او اهل ری و باهوش است. علی بن حسین رازی گفته است: از یحیی بن معین شنیدم که میگفت: ابنحمید مورد اعتماد است. و علی بن حسین بن جنید رازی گفته است: احادیثی که ابنحمید نقل کرده است، از خود او نیست؛ بلکه از استادان نقل کرده است. ابوالعباس بن سعید میگوید: از جعفر بن عثمان طیالسی شنیدم که میگفت: ابنحمید مورد اطمینان است؛ یحیی از او نقل روایت کرده و کسی از او روایت کرده است که خود از شهرت برخوردار و از همه ایشان (راویان) بزرگتر است (احمد بن حنبل). [۴]
مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۵، ص۱۰۱، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.
۳.۱.۲ - توثیق البانیالبانی، روایت محمد بن حمید را تصحیح میکند: محمد ناصر البانی، نویسنده معاصر وهابی در کتاب صحیح و ضعیف سنن الترمزی و سلسله احادیث الصحیحه احادیثی تصحیح کرده است که در اسناد آن محمد بن حمید قرار دارد. به چند مورد اشاره میکنیم: رضی تلامتی ما رضی لها ابنامِّ عبدٍ»... و قد روی الحدیث بزیادة فیه بلفظ: " و کرهت لامتی ما کره لها ابنام عبد ". قال فی " المجمع " (۹/ ۲۹۰): " رواه البزار و الطبرانی فی " الاوسط " باختصار الکراهة، و رواه فی "الکبیر " منقطع الاسناد، و فی اسناد البزار محمد بن حمید الرازی و هو ثقةو فیه خلاف و بقیة رجاله وثقوا ". [۵]
البانی، محمدناصر، سلسلة احادیث الصحیحة، ج۳، ص۲۲۵، ح۱۲۲۵، ناشر:مکتبة المعارف للنشر والتوزیع، طبعة جدیدة منقحة ومزیدة، ۱۴۱۵ ه ۱۹۹۵ م.
(سنن الترمذی) ۶۰۶ حدثنامحمد بن حمید الرازی حدثنا الحکم بن بشیر بن سلمان حدثنا خلاد الصفار عن الحکم بن عبدالله النصری عن ابیاسحق عن ابیجحیفة عن علی ابنابیطالب رضی الله عنه ان رسول الله صلی الله علیه وسلم قال ستر ما بین اعین الجن وعورات بنی آدم اذا دخل احدهم الخلاء ان یقول بسم الله قال ابوعیسی هذا حدیث غریب لا نعرفه الا من هذا الوجه واسناده لیس بذاک القوی وقد روی عن انس عن النبی صلی الله علیه وسلم اشیاء فی هذا. تحقیق الالبانی: صحیح، ابنماجة (۲۹۷) (سنن الترمذی) ۱۷۶۲ حدثنامحمد بن حمیدالرازیحدثنا ابوتمیلة والفضل بن موسی وزید بن حباب عن عبد المؤمن بن خالد عن عبدالله بن بریدة عنام سلمة قالت کان احب الثیاب الی النبی صلی الله علیه وسلم القمیص قال ابوعیسی هذا حدیث حسن غریب انما نعرفه من حدیث عبد المؤمن بن خالد تفرد به وهو مروزی وروی بعضهم هذا الحدیث عن ابیتمیلة عن عبد المؤمن بن خالد عن عبدالله بن بریدة عن امه عنام سلمة. تحقیق الالبانی: صحیح، ابنماجة (۳۵۷۵) (سنن الترمذی) ۲۴۷۸ حدثنامحمد بن حمیدالرازیحدثنا عبد العزیز بن عبدالله القرشی حدثنا یحیی البکاء عن ابنعمر قال تجشا رجل عند النبی صلی الله علیه وسلم فقال کف عنا جشاءک فان اکثرهم شبعا فی الدنیا اطولهم جوعا یوم القیامة قال ابوعیسی هذا حدیث حسن غریب من هذا الوجه وفی الباب عن ابیجحیفة. تحقیق الالبانی: حسن، ابنماجة (۳۳۵۰ - ۳۳۵۱). (سنن الترمذی) ۲۹۳۶ حدثنا محمد بن حمید الرازی حدثنا نعیم بن میسرة النحوی عن فضیل بن مرزوق عن عطیة العوفی عن ابنعمر انه قرا علی النبی صلی الله علیه وسلم (خلقکم من ضعف) فقال (من ضعف) حدثنا عبد بن حمید حدثنا یزید بنهارون عن فضیل بن مرزوق عن عطیة عن ابنعمر عن النبی صلی الله علیه وسلم نحوه قال ابوعیسی هذا حدیث حسن غریب لا نعرفه الا من حدیث فضیل بن مرزوق. تحقیق الالبانی: حسن، الروض النضیر (۵۳۰). (سنن الترمذی) ۳۵۳۳ حدثنامحمد بن حمیدالرازیحدثنا الفضل بن موسی عن الاعمش عن انس ان رسول الله صلی الله علیه وسلم مر بشجرة یابسة الورق فضربها بعصاه فتناثر الورق فقال ان الحمد لله وسبحان الله ولا اله الا الله والله اکبر لتساقط من ذنوب العبد کما تساقط ورق هذه الشجرة قال ابوعیسی هذا حدیث غریب ولا نعرف للاعمش سماعا من انس الا انه قد رآه ونظر الیه. تحقیق الالبانی: حسن، التعلیق الرغیب (۲/ ۲۴۹) با توجه به جایگاهی که البانی در میان عالمان وهابی دارد، برای اثبات وثاقت محمد بن حمید، توثیق و تصحیح او کفایت میکند. ۳.۱.۳ - تضعیف نسائی و جوزجانیبرخی از عالمان جرح و تعدیل؛ همانند نسائی و جوزجانی محمد بن حمید را تضعیف کردهاند؛ مزی مینویسد: وقال النسائی: لیس بثقة. وقال ابراهیم بن یعقوب الجوزجانی: ردئ المذهب غیر ثقة. نسائی گفته است محمد بن حمید ثقه نیست، و ابراهیم بن یعقوب جوزجانی او را غیر مطمئن و دارای مذهب پست معرفی نموده است. [۱۱]
مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۵، ص۱۰۲، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.
نسائی ابوحنیفه را نیز تضعیف کرده است. آیا تضعیف این دو نفر ارزش واعتباری دارد؟ تضعیف نسائی و جوزجانی اعتبار ندارد و غیر قابل قبول است؛ زیرا نسائی از افراد سختگیر در توثیق است؛ تا جائی که، رئیس احناف یعنی ابوحنیفه را نیز تضعیف کرده است؛ لکنوی در الرفع و التکمیل مینویسد: ولم یقبل جرح النسائی فی ابیحنیفة وهو ممن له تعنت وتشدد فی جرح الرجال المذکور فی میزان الاعتدال ضعفه النسائی من قبل حفظه. آنچه که نسائی درباره وارد کردن عیب بر ابوحنیفه گفته است، مقبول نیست؛ زیرا وی در کتاب میزان الاعتدال در وارد کردن عیب بر افراد سختگیری کرده است. [۱۲]
لکنوی، محمد عبدالحی، الرفع والتکمیل، ج۱، ص۱۲۱، تحقیق:ابوغدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة - حلب، الطبعة:الثالثة، ۱۴۰۷ه.
بنابراین تضعیف نسائی با معیار سختگیری در توثیق مردود خواهد بود. و اما جوزجانی او کسی است که در دشمنی با امیرمؤمنان علی (علیهالسّلام) مشهور و معروف است. ذهبی و ابنحجر درباره وی مینویسند: وکان من الحفاظ المصنفین والمخرجین الثقات، لکن فیه انحراف عن علی. او از حافظان و نویسندگان است که افزون بر آن راویان ثقه و مورد اعتماد را نیز معین کرده است؛ ولی از امیرمؤمنان (علیهالسّلام) انحراف داشت (از دشمنان او محسوب میشد). [۱۴]
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، لسان المیزان، ج۶، ص۳۰۱، تحقیق:دائرة المعرف النظامیة - الهند، ناشر:مؤسسة الاعلمی للمطبوعات - بیروت، الطبعة:الثالثة، ۱۴۰۶ه - ۱۹۸۶م.
۳.۱.۴ - حجیت حدیث راوی مختلف فیهحتی اگر فرض کنیم که تضعیفات نسائی و جوزجانی ارزش داشته باشد، بازهم سبب نخواهد شد که از روایت محمد بن حمید دست برداریم؛ زیرا اولاً: کسانی همچون یحیی بن معین، احمد بن حنبل و طیالسی وی را توثیق کردهاند که از ائمه جرح و تعدیل محسوب میشوند و تضعیفات نسائی که از متشددین و سختگیران محسوب میشود و یا جوزجانی که از دشمنان امیرمؤمنان (علیهالسّلام) بوده است، نمیتواند در برابر توثیق یحیی بن معین مقاومت نماید؛ ثانیاً: با چشمپوشی از همه این موارد، فرض را بر این میگیریم که عدهای وی را تضعیف و عدهای او را توثیق کرده باشند، باز هم روایت وی مورد قبول است؛ زیرا طبق قواعد رجال اهل سنت، روایت چنین شخصی در مرتبه «حسن» قرار میگیرد و روایت حسن نزد عالمان اهلسنت حجت است که در این مورد میتوان به نمونههایی بعنوان مثال اشاره نمائیم. ۳.۱.۴.۱ - سخن ابنحجرابنحجر عسقلانی درباره قزعة بن سوید مینویسد: اما قزعة بن سوید... واختلف فیه کلام یحیی بن معین فقال عباس الدوری عنه ضعیف وقال عثمان الدارمی عنه ثقة وقال ابوحاتم محله الصدق ولیس بالمتین یکتب حدیث هو لایحتج به وقال ابنعدی له احادیث مستقیمة وارجو انه لا باس به وقال البزار لم یکن بالقوی و قدحدث عنه اهل العلم و قال العجلی لاباس به وفیه ضعیف. فالحاصل من کلام هؤلاء الائمة فیهان حدیثه فی مرتبة الحسن والله اعلم. سخنان اهل دانش درباره او متفاوت است، برخی او را تضعیف کرده و گروهی او را راستگو و یا ثقه دانسته ولی گفتهاند حدیثش نوشته میشود؛ ولی احتجاج و استدلال به آن نمیشود، وعدهای حدیث او را پذیرفته اگر چه قوی نیست. ولی ابنحجر خودش سرانجام چنین نتیجهگیری میکند: از سخنان پیشوایان رجال وحدیث چنین استفاده میشود که روایت وحدیث قزعة بن سوید در مرتبه حسن است. [۱۵]
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، القول المسدد فی الذب عن المسند للامام احمد، ج۱، ص۳۰، تحقیق:مکتبة ابنتیمیة، ناشر:مکتبة ابنتیمیة - القاهرة، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۱ه.
و در تهذیب التهذیب در ترجمه عبدالله بن صالح مینویسد: وقال ابنالقطان هو صدوق ولم یثبت علیه ما یسقط له حدیثه الاانه مختلف فیه فحدیثه حسن. ابنقطان عبدالله بن صالح را راستگو دانسته و میگوید: چیزی که باعث کنار نهادن حدیثش شود، ثابت نشده و اختلاف درباره او وجود دارد؛ ولی حدیثش حسن است. ۳.۱.۴.۲ - سخن زرکشیزرکشی در اللآلئ المنثوره مینویسد: وقد اخرجه ابنماجة فی سننه عن کثیر بن شنظیر عن محمد سیرین... وکثیر بن شنظیر مختلف فیه فالحدیث حسن. ابنماجه در سننش حدیث عبدالله بن صالح را از طریق کثیر بن شنطیر از محمد بن سیرین آورده است؛ اگر چه درباره کثیر بن شنطیر اختلاف است؛ ولی در عین حال حدیثش صحیح است. [۱۷]
زرکشی، بدرالدین، التذکرة فی الاحادیث المشتهرة، ج۱، ص۴۲، تحقیق:مصطفی عبد القادر عطا، ناشر:دار الکتب العلمیة بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ه، ۱۹۸۶م.
۳.۱.۴.۳ - سخن هیثمیحافظ هیثمی در مجمع الزوائد مینویسد: رواه احمد وفیه عبدالله بن محمد بن عقیل وهو سیء الحفظ قال الترمذی صدوق وقد تکلم فیه بعض اهل العلم من قبل حفظه وسمعت محمد بن اسماعیل یعنی البخاری یقول کان احمد بن حنبل واسحق بن ابراهیم والحمیدی یحتجون بحدیث ابنعقیل قلت فالحدیث حسن والله اعلم. عبدالله بن محمد بن عقیل حافظه خوبی نداشت، ترمزی او را راستگو دانسته و بعضی از دانشمندان در باب قدرت حافظهاش سخنانی گفتهاند، بخاری میگفت: احمد حنبل و اسحاق بن ابراهیم و حمیدی به حدیثش استدلال میکردند، سپس نتیجه میگیرد که حدیث ابنعقیل حسن است. [۱۸]
هیثمی، علی بن ابیبکر، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۱، ص۲۶۰، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷ه.
۳.۱.۴.۴ - سخن ابنقطانحافظ ابنقطان در بیان الوهم والایهام، در موارد متعددی به همین قاعده استناد میکند که ما به دو مورد اشاره میکنیم: وهو انما یرویه ابنوهب، عن اسامة بن زید اللیثی، عن نافع عنه. واسامة مختلف فیه، فالحدیث حسن. وقد تقدم ذکر اسامة فی هذا الباب. در نقل روایت از اسامه بن زید اختلاف شده است؛ ولی حدیث از او حسن است، و درباره اسامه بن زید لیثی نیز به همین شیوه سخن گفته و سرانجام حدیثش را در رتبه حسن قرار داده است. وهو حدیث یرویه سلام ابوالمنذر، عن ثابت، عن انس. وهو سلام بن سلیمان القارئ، صاحب عاصم، وهو مختلف فیه، فالحدیث حسن. درباره سلام بن سلمان قاری اختلاف وجود دارد؛ ولی حدیثش «حسن» است. ۳.۱.۴.۵ - سخن ملاعلی قاریو ملا علی قاری پس از نقل یک حدیث که در اسناد آن ابوالمنیب قرار دارد مینویسد: ورواه الحاکم وصححه وقال ابوالمنیب ثقة ووثقه ابنمعین ایضاً وقال ابنابیحاتم سمعت ابییقول صالح الحدیث وانکر علی البخاری ادخاله فی الضعفاء وتکلم فیه النسائی وابن حبان وقال ابنعدی لا باس به فالحدیث حسن. حاکم این روایت را نقل و آن را تصحیح کرده و گفته: ابوالمنیب ثقه است و ابنمعین هم او را توثیق کرده است و ابنابیحاتم میگوید: از پدرم شنیدم میگفت: ابوالمنیب حدیثش صحیح است و به بخاری که نام او را در ردیف افراد ضعیف آورده است اعتراض میکرد، نسائی درباره او تردید کرده و ابنحبان و ابنعدی گفتهاند که اشکالی در او نیست؛ پس حدیث حسن است. ۳.۱.۴.۶ - سخن مناویو مناوی در فیض القدیر مینویسد: طب عن عبدالله بن زید الانصاری الاوسی ثم الخطمی کوفی شهد الحدیبیة قال الهیثمی: وفیه احمد بن بدیل وثقه النسائی وضعفه ابوحاتم ای فالحدیث حسن احمد بن بدیل را نسائی توثیق و ابوحاتم تضعیف کرده است ولی حدیثش در مرتبه حسن قرار دارد. [۲۲]
مناوی، عبدالرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۶۹، ناشر:المکتبة التجاریة الکبری - مصر، الطبعة:الاولی، ۱۳۵۶ه.
۳.۱.۴.۷ - سخن نوویو محییالدین نووی، شوکانی و مبارکفوری پس از نقل روایتی مینویسند: وفی اسْنَادِهِ عبدالرحمن بن حَبِیبِ بن ازدک (اردک) وهو مُخْتَلَفٌ فیه قال النَّسَائِیّ مُنْکَرُ الحدیث وَوَثَّقَهُ غَیْرُهُ قال الْحَافِظُ فَهُوَ علی هذا حَسَنٌ در سندش عبدالرحمن بن حبیب بن ازدک قرار دارد که وضعیتش مورد اختلاف است؛ ولی در هر صورت حدیثش حسن است. [۲۵]
مبارکفوری، محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۴، ص۳۰۴، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت.
۳.۱.۴.۸ - سخن زیلعیو زیلعی در نصب الرایة پس از آوردن حدیثی مینویسد: حدیث آخر اخرجه الترمذی... وقال غریب ورواه احمد فی مسنده قال بن القطان فی کتابه وابو معشرهذا مختلف فیه فمنهم من یضعفه ومنهم من یوثقه فالحدیث من اجله حسن انتهی. ابومعشری در سند این حدیث وجود دارد، بعضی او را تضعیف کرده و برخی توثیق کردهاند؛ بنابراین به جهت وجود او در سند، رتبه حدیث میشود حسن. [۲۶]
زیلعی، عبدالله بن یوسف، نصب الرایة لاحادیث الهدایة، ج۴، ص۱۲۱، تحقیق:محمد یوسف البنوری، ناشر:دار الحدیث - مصر - ۱۳۵۷ه.
اکنون و با توجه به آنچه گذشت، اختلاف علما در توثیق و تضعیف راوی سبب اسقاط حدیث از درجه اعتبار نمیشود بلکه روایت در رتبه «حسن» قرار میگیرد و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح حجت و مورد قبول عالمان اهلسنت است. عمل به این قاعده، اختصاص به دانشمندان قدیم ندارد؛ بلکه عالمان معاصر اهلسنت نیز صحت آن را پذیرفته و به آن پایبند هستند. ۳.۱.۴.۹ - سخن البانیمحمدناصر البانی که جایگاه ویژهای در میان وهابیها دارد، فقط در کتاب سلسلة احادیث الصحیحة، بیش از پنجاه مورد با استفاده از همین قاعده روایات را تصحیح کرده است که به ۱۵ مورد از کتابهای گوناگون وی اشاره میکنیم. ۱. قلت: وهذا اسنادحسن، رجاله کلهم ثقات رجال البخاری غیر ابنثوبان واسمه عبد الرحمن بن ثابت وهو مختلف فیه؛ سند این حدیث حسن است؛ چون رجال این حدیث، همگی از رجال بخاری و همگی ثقه هستند، غیر از ابنثوبان که درباره او اختلاف شده است. ۲. وصالح بن رستم و هو ابوعامر الخزاز البصری لم یخرج له البخاری فی صحیحه الا تعلیقا، واخرج له فی الادب المفرد ایضاثم هو مختلف فیه، فقال الذهبی نفسه فی الضعفاء: وثقه ابوداود، وقال ابنمعین: ضعیف الحدیث. وقال احمد: صالح الحدیث. وهذا هو الذی اعتمده فی المیزان فقال: وابو عامر الخزاز حدیثه لعله یبلغ خمسین حدیثا، وهو کما قال احمد: صالح الحدیث. قلت: فهوحسن الحدیث ان شاء الله تعالی، فقد قال ابنعدی: وهو عندی لا باس به، ولم ار له حدیثا منکرا جدا. واما الحافظ فقال فی التقریب: صدوق، کثیر الخطا. وهذا میل منه الی تضعیفه. والله اعلم. ابوعامر خزّار بصری بخاری از وی حدیثی نقل نکرده؛ مگر به نحو تعلیق، درباره او اختلاف شده است. ذهبی در قسمت راویان ضعیف مینویسد: ابوداوود خزّار بصری را توثیق کرده و ابنمعین گفته است ضعیف است و احمد بن حنبل وی را صالح الحدیث نامیده است و در کتاب المیزان به همین سخن اعتماد شده و گفته شده است. البانی سپس میگوید: حدیث ابوعامر در رتبه حسن قرار میگیرد؛ چون ابنعدی گفته است: از نظر من ابوعامر اشکالی ندارد و حدیث منکری از وی نقل نشده است. ابنحجر در کتاب التقریب گفته است: ابوعامر راستگو است؛ ولی خطایش بسیار است که گویا میل به تضعیف وی داشته است. ۳. قلت: وهذا اسناد حسن رجاله ثقات معرفون غیر سلیمان بن عتبة وهو الدمشقی الدارانی مختلف فیه، فقال احمد: لا اعرفه وقال ابنمعین: لا شیء، وقال دحیم: ثقة، ووثقه ایضا ابومسهر والهیثم ابنخارجة وهشام بن عمار وابن حبان ومع ان الموثقین اکثر، فانهم دمشقیون مثل المترجم فهم اعرف به من غیرهم من الغرباء، والله اعلم. سند حدیث «حسن» است؛ چون رجال آن شناخته شده و مورد اعتماد هستند؛ غیر از سلیمان بن عتبه دمشقی دارانی که درباره او اختلاف شده است. احمد گفته است: او را نمیشناسم. ابنمعین میگوید: جایگاهی ندارد. دحیم او را مورد اعتماد دانسته و ابومسهر و هیثم بن خارجه و هشام بن عمار و ابنحبان نیز او را مورد اعتماد دانستهاند، و چون توثیق کنندگانش بیشتر هستند و از طرفی همه آنان دمشقی میباشند؛ پس باید نتیجه بگیریم که آنان آگاه تر از دیگران نسبت به راویان ناشناس هستند. ۴. واسناد احمد حسن رجاله ثقات رجال مسلم غیر محمد بن عبدالله بن عمرو وهو سبط الحسن الملقب بـ (الدیباج) وهو مختلف فیه؛ سند احمد «حسن» است؛ چون رجال او ثقه و از رجال صحیح مسلم میباشند؛ غیر از محمد بن عبدالله بن عمر که درباره او اختلاف شده است. ۵. قلت: واسناده خیر من اسناد حدیث عیاض رجاله ثقات رجال الشیخین غیر سنان بن سعد وقیل: سعد بن سنان وهومختلف فیه، فمنهم من وثقه ومنهم من ضعفه. قلت: فهوحسن الحدیث. سند حدیث رجالش مورد اعتماد و از رجال بخاری و مسلم هستند؛ غیر از سنان بن سعد که گفته درباره او اختلاف وجود دارد، بعضی او را توثیق و بعضی تضعیف کردهاند؛ اما حدیثش «حسن» است. ۶. وروی منه ابنماجه (۳۳۷۶) القضیة الوسطی منه من طریق اخری عن سلیمان بن عتبة به. قال البوصیری فی الزوائد: اسناده حسن، وسلیمان بن عتبة مختلف فیهوباقی رجال الاسناد ثقات. قلت: وهو کما قال. رجال سند این حدیث مورد اعتماد هستند؛ غیر از سلیمان بن عتبه. بوصیری در الزوائد گفته: سند این حدیث «حسن» است، و در سلیمان بن عتبه اختلاف شده است، بقیه راویان مورد اعتماد هستند. ۷. وابراهیم بن المهاجر وهو البجلی مختلف فیه، فقال احمد: لا باس به وقال یحیی القطان: لم یکن بقوی، وفی التقریب: صدوق لین الحفظ. قلت: فهوحسن الحدیث ان شاء الله تعالی. درباره ابراهیم بن مهاجر بجلی، اختلاف شده است. احمد میگوید: اشکالی در وی نیست و یحیی بن قطان گفته است: قوی نیست، درتقریب آمده است: راستگو است؛ ولی حافظهای اندکی داشته است؛ در هر حال حدیثش «حسن» است. ۸. قلت: وهذا اسنادحسن، رجاله ثقات رجال الصحیح غیر الاجلح وهو ابنعبدالله الکندی وهو صدوق کما قال الذهبی والعسقلانی. والحدیث قال فی الزوائد (۱۳۱/ ۲): هذا اسناد فیه الاجلح بن عبداللهمختلف فیه، ضعفه احمد وابو حاتم والنسائی وابو داود وابن سعد، ووثقه ابنمعین والعجلی ویعقوب بن سفیان وباقی رجال الاسناد ثقات. رجال سند، همگی مورد اعتماد و از رجال صحیح بخاری هستند؛ غیر از اجلج بن عبدالله کندی که راستگو است؛ چنانچه ذهبی و ابنحجر همین را گفتهاند. در (مجمع)الزوائد گفته شده: در اسناد این حدیث اجلج بن عبدالله که احمد، ابوحاتم و ابنسعد او را تضعیف کردهاند؛ ولی ابنمعین، عجلی و یعقوب بن سفیان او را توثیق کردده آند؛ ولی بقیه رجال حدیث ثقه هستند. ۹. اخرجه ابنماجه (۲/ ۴۰۷) من طریق سعد بن ابراهیم بن عبد الرحمن بن عوف عن معبد الجهنی عن معاویة مرفوعا. وفی الزوائد: اسناده حسنلان معبد الجهنیمختلف فیهوباقی رجال الاسناد ثقات. قلت: وهو کما قال. در (مجمع) الزوائد آمده است: در سند حدیث، معبد جهنی است که درباره او اختلاف شده است؛ ولی بقیه رجال سند ثقه است. من میگویم: سخن او درست است. ۱۰. قلت: ورجاله ثقات رجال مسلم غیر الباهلی هذا، وهو مختلف فیه، وقال الحافظ فی التقریب: صدوق له اوهام. قلت: فهو حسن الحدیث ان شاء الله تعالی؛ رجال سند حدیث همان رجال صحیح مسلم است که ثقه هستند؛ غیر از باهلی که حافظ درتقریبا و را راستگوی خطاکار معرفی میکند؛ ولی حدیثش «حسن» است. ۱۱. قلت: وهذا اسناد حسنعلی الخلاف المعروف فی الاحتجاج بروایة عمرو بن شعیب عن ابیه عن جده، و الذی استقر علیه عمل الحفاظ المتقدمین و المتاخرین الاحتجاج بها، و حسب القاریء ان یعلم قول الحافظ الذهبی فیه فی کتابه المغنی: مختلف فیه، و حدیثه حسن، و فوق الحسن. اسناد حدیث «حسن» است؛ چون در استدلال به روایت عمرو بن شعیب از پردش و از جدش اختلاف است؛ ولی حافظان متاخر و متقدم به روایت وی استناد و استدلال کردهاند. درباره این مطلب این سخن ذهبی کافی است که میگوید: درباره عمرو بن شعیب اختلاف است؛ ولی حدیثش «حسن» بلکه بالاتر از آن است. ۱۲. اسناده حسن رجاله کلهم ثقات غیر عمر بن یزید النصری وهو مختلف فیه کما تقدم آنفا وقد خرجت الحدیث فی الصحیحة؛ رجال موجود در سند این حدیث همگی مورد اعتماد هستند؛ غیر از عمر بن یزید نصری که درباره او اختلاف شده است؛ چنانچه پیش از این گذشت. من حدیث او را در کتاب الصحیحه آوردهام. [۳۸]
البانی، محمدناصر، ضلال الجنة، ج۱، ص۱۳۱، ح ۳۲۳، طبق برنامه المکتبة الشاملة.
۱۳. حدیث صحیح اسناده حسن ورجاله ثقات غیرسکین بن عبد العزیز و هو مختلف فیه والراجح عندی انه حسن الحدیث؛ حدیث «صحیح» و سندش «حسن» است، رجال آن همگی مورد اعتماد هستند؛ غیر از سکین بن عبدالعزیز که درباره او اختلاف شده است؛ اما سخن راجح نزد من این است که روایت او «حسن» است. [۳۹]
البانی، محمدناصر، ضلال الجنة، ج۲، ص۲۹۴، ح ۱۱۲۵، طبق برنامه المکتبة الشاملة.
۱۴. قلت: وهذا سندحسنبما قبله فان داود هذامختلف فیه وجزم الذهبی فی المیزان بانه ضعیف. ووثقه ابنحبان (۱/ ۴۱) وقال ابوحاتم: تغیر حین کبر وهو ثقة صدوق وقال النسائی: لیس بالقوی)؛ سند حدیث «حسن» است؛ زیرا در این حدیث فقط درباره داوود اختلاف شده است. ذهبی در المیزان یقین به ضعف وی دارد؛ اما قول راجح نزد من این است که حدیث او «حسن» است. [۴۰]
البانی، محمدناصر، ارواء الغلیل فی تخریج احادیث منار السبیل، ج۳، ص۴۰۲، کتاب الزکاة، تحقیق:اشراف:زهیر الشاویش، ناشر:المکتب الاسلامی - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵ م.
۱۵. قلت: وهذا اسناده حسن رجاله ثقات رجال الشیخین غیر عبدالله بن دکین وهو ابوعمر الکوفی البغدادی مختلف فیه قال الذهبی فی المغنی: معاصر لشعبة وثقه جماعة وضعفه ابوزرعة وقال الحافظ فی التقریب: صدوق یخطئ. رجال موجود در سند این حدیث همگی مورد اعتماد هستند؛ چون از رجال صحیح بخاری و مسلم هستند؛ غیر از عبدالله بن دکین کوفی که ذهبی در کتاب المغنی میگوید: وی معاصر شیعه بوده و گروهی او را توثیق کردهاند؛ ولی ابوزرعه تضعیف کرده است. حافظ ابنحجر هم در کتاب التقریب وی را راستگوی خطاکار معرفی کرده است. از آنچه گذشت این نکته به وضوح به اثبات میرسد که عالمان جرح و تعدیل، روایتی که درباره یکی از راویان آن به اختلاف سخن گفته شده و برخی او را تایید و بعضی تصدیق کرده باشند، آن روایت را «حسن» مینامند. در نتیجه حتی اگر فرض کنیم که جرح نسائی و جوزجانی و برخی دیگر از عالمان سنی، درباره محمد بن حمید مورد قبول نیز باشد، بازهم ضرری به اعتبار روایت نمیزند؛ زیرا حداکثر محمد بن حمید میشود «مختلف فیه» و روایت راوی مختلف فیه طبق قاعدهای که گذشت، میشود «حسن» و روایت حسن نیز همانند روایت صحیح نزد اهلسنت معتبر و قابل قبول است. ۳.۲ - جریر بن عبدالحمیدجریر بن عبدالحمید بن قُرْط ضَبِّی از راویان صحیح بخاری و مسلم است و مزی در تهذیب الکمال در ترجمه وی مینویسد: قال محمد بن سعد: کان ثقة کثیر العلم، یرحل الیه. و قال محمد بن عبدالله بن عمار الموصلی: حجة کانت کتبه صحاحا. محمد بن سعد میگوید: جریر مورد اطمینان و دارای علم زیادی بود، مردم برای کسب دانش نزد وی میرفتند. محمد بن عبدالله موصلی میگوید: او حجت بود و همه کتابهایش صحیح. [۴۲]
مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۴، ص۵۴۴، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.
[۴۳]
ذهبی، شمسالدین، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۱۱، تحقیق:الارناؤوط، العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.
بنابراین، اشکال عبدالرحمن دمشقیه که گفته است: جریر بن حازم وهو صدوق یهم وقد اختلط کما صرح به ابوداود والبخاری فی التاریخ الکبیر (۲/۲۲۳۴). بیاساس است و دو ایراد مهم دارد: اولاً: محمد بن حمید رازی، روایت را از جریر بن عبد الحمید نقل کرده است نه جریر بن حازم و این نشان دهنده عدم دقت دمشقیه در سند روایت است. ثانیاً: حتی اگر فرض کنیم که جریر بن حازم نیز باشد، در توثیق او نمیتوان تردید کرد؛ چرا که او نیز از راویان بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته است؛ بنابراین اشکال دمشقیه کاملا بیاساس است. ۳.۳ - مغیرة بن مِقْسَممغیرة بن مِقْسَم ضَبِّی نیز از راویان بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته است. مزی در تهذیب الکمال درباره وی مینویسد: عن ابیبکر بن عیاش: ما رایت احدا افقه من مغیرة، فلزمته. وقال احمد بن سعد بن ابیمریم، عن یحیی بن معین: ثقة، مامون. قال عبد الرحمن بن ابیحاتم: سالت ابی، فقلت: مغیرة عن الشعبی احب الیک ام ابنشبرمة عن الشعبی؟ فقال: جمیعا ثقتان. وقال النسائی: مغیرة ثقة. ابوبکر عیاش میگوید: کسی را داناتر از مغیره ندیدم که بخواهم با او همراه شوم. یحیی بن معین میگوید: او مورد اطمینان و امین است. ابنابیحاتم میگوید: از پدرم سؤال کردم که آیا روایت مغیره از شعبی برای تو دوست داشتنیتر است یا روایت شبرمه از شعبی؟ گفت: هر دو مورد اطمینانند. نسایی میگوید: مغیره مورد اطمینان است. [۴۵]
مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۳۹۹، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.
از این رو، اشکال دمشقیه که گفته بود: المغیرة وهو ابنالمقسم. ثقة الا انه کان یرسل فی احادیثه لا سیما عن ابراهیم. ذکره الحافظ ابنحجر فی المرتبة الثالثة من المدلسین وهی المرتبة التی لا یقبل فیها حدیث الراوی الا اذا صرح بالسماع. مغیرة بن مقسم ثقه است؛ فقط نکتهای که هست این است که او احادیثش را مرسل نقل کرده اس نه مسند؛ به ویژه از ابراهیم. ابنحجر او را در مرتبه سوم از مدلسین که روایاتشان پذیرفتنی نیست ذکر میکند؛ مگر تصریح به شنیدن کرده باشد. ارزش علمی ندارد. اگر او مدلس بوده، چرا بخاری، مسلم و... از او روایت نقل کردهاند؟ ۳.۴ - زیاد بن کُلَیبوی نیز از راویان صحیح مسلم، ترمذی و... است. مزی در تهذیب الکمال در ترجمه وی میگوید: قال احمد بن عبدالله العجلی: کان ثقة فی الحدیث، قدیم الموت. وقال النسائی: ثقة. وقال ابنحبان: کان من الحفاظ المتقنین، مات سنة تسع عشرة و مئة. عجلی گفته است: او در روایت مورد اطمینان بود. نسایی گفته است: او مورد اطمینان است. ابنحبان گفته است: او از حافظان ثابتقدم و محکمکار بود، در سال ۱۱۹ از دنیا رفت. [۴۶]
مزی، یوسف بن زکی، تهذیب الکمال، ج۹، ص۵۰۵، تحقیق د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.
۳.۵ - شبهه انقطاع سنداولاً: همان طور که در روایت بلاذری اشاره شد، همین که شخصی از بزرگان اهلتسنن در قرن اول هجری، به چنین مطلبی اعتراف کرده باشد، برای اثبات مطلب کفایت میکند؛ حتی اگر خودش شاهد ماجرا نیز نبوده باشد؛ ثانیاً: تمام روایاتی که زیاد بن کلیب نقل میکند، از افرادی است که همه آنها از نظر بزرگان اهلسنت به طور قطع ثقه هستند. استادان وی از این قراراند: ۱. ابراهیم نخعی: او فردی فقیه و دانشمند و ورعش باعث تعجب همگان و اهل خیر بود، از شهرت گریزان و در علم سرشناس بود؛ ابراهیم النخعی: الفقیه کان عجبا فی الورع و الخیر، متوقیا للشهرة، راسا فی العلم. [۴۷]
ذهبی، شمسالدین، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۱ ص۲۲۷، تحقیق محمد عوامة، ناشر:دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۳ه - ۱۹۹۲م.
۲. سعید بن جبیر: مورد اعتماد در نقل و فقیه و دانشمند در دین و احکام بود؛ سعید بن جبیر: ثقة ثبت فقیه. [۴۸]
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۳۴، رقم:۲۲۷۸، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه ۱۹۸۶م.
۳. عامر شعبی: مورد اعتماد و بلند آوازه و دانشمند در دین و برجسته بود؛ عامر الشعبی: ثقة مشهور فقیه فاضل. [۴۹]
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۸۷، رقم:۳۰۹۲، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه ۱۹۸۶م.
۴. فضیل بن عمرو فقیمی: مورد اعتماد است؛ فضیل بن عمرو الفقیمی: ثقة. [۵۰]
عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۴۸، رقم:۵۴۳۰، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه ۱۹۸۶م.
۴ - نتیجهگیریسند روایت کاملاً صحیح است و اشکالات عبدالرحمن دمشقیه همگی بیاساس و نشاندهنده عدم توجه و دقت او است، انقطاع سند نیز ضرری به حجیت آن نمیزند. ۵ - پانویس۶ - منبعموسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «بررسی روایت تاریخ طبری و تهدید عمر به آتش زدن خانه فاطمه (سلاماللهعلیها)» ردههای این صفحه : شبهات اهلسنت | شبهات وهابیت | شهادت حضرت فاطمه | عمر بن خطاب | مباحث تاریخی | مباحث حدیثی | مطاعن خلفا
|